خوش‌ به‌حالِ غنچه‌های نیمه‌باز

ساخت وبلاگ

خرم آن‌کس که نداند غم عالم چه بوَد
غم دنیا نشناسد، نه که خود غم چه بوَد
ناگهان بندی زنجیر نگاری شده‌ام
حال دانم سبب خلقت آدم چه بود
گفت واعظ همه اوصاف جهنم، زاهد!
باش در مجلس او، بین که جهنم چه بود
تیر بر دل بزد و مانده بجا پیکانش
آه، دانم سبب آه دمادم چه بود

خوش آمـدی


به کلبـــــه ام از راه دور ای آشــــنـــــا خوش آمـدی

چـون بــوی گل به هم ره باد صبــــــا خوش آمــدی

اکنـــون که پر گیاه و گل شهر و ده و صحـــرا بود

ای آهو صحـــــــرا توام به شهر ما خوش آمـــــــدی

تو مایـــه نــــــوازش صدهــــــا دل شکستـــــــــه ای

ای خوش خبر به سوی دل شکسته ها خوش آمدی

بــــر لـــــــــوح خاطـــــــــر نقــــــش طــــــــرب زن

چـــــــون روزگــار انــدوه و محنـــت دیگـر گذشته

منــعـــــم نکـــــــن از ایــــــن عشـــــــق ســـــــــوزان

تا کی دو رنگی دیگر مــرا آب از سر گذشتــــــــه

♫♫♫



اندر دل من مها دل‌افروز توئی
یاران هستند لیک دلسوز توئی

شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز توئی


بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک،

شاخه‌های شسته، باران‌خورده پاک،
آسمانِ آبی و ابر سپید،
برگ‌های سبز بید،
عطر نرگس، رفص باد،
نغمۀ شوق پرستوهای شاد
خلوتِ گرم کبوترهای مست

نرم‌نرمک می‌‌رسد اینک بهار
خوش به‌حالِ روزگار

خوش به‌حالِ چشمه‌ها و دشت‌ها
خوش به‌حالِ دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش به‌حالِ غنچه‌های نیمه‌باز
خوش به‌حالِ دختر میخک که می‌خندد به ناز

خوش به‌حالِ جام لبریز از شراب
خوش به‌حالِ آفتاب

ای دلِ من گرچه در این روزگار
جامۀ رنگین نمی‌پوشی به کام
بادۀ رنگین نمی‌بینی به‌ جام
نُقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می‌باید تُهی‌ست
ای دریغ از تو اگر چون گُل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای‌ دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

گر نکوبی شیشۀ غم را به سنگ
هفت‌رنگش می‌شود هفتاد رنگ

فریدون مشیری


گل مر يم...
ما را در سایت گل مر يم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelkea بازدید : 173 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 15:50